ترجمه مقاله

ترخانی

لغت‌نامه دهخدا

ترخانی . [ ت َ ] (حامص ) منصبی در دربار پادشاهان که صاحبش از همه ٔ تکالیف و ادای باج و خراج معاف باشد. (ناظم الاطباء). منصبی بود در عهد سلاطین ترک که صاحب آن منصب را تقصیرات معاف بود مگر معدود یا مخصوص . (آنندراج ). منصب مقرری پیش سلاطین ترکستان که صاحبش از جمیع تکالیف نوکری معاف باشد. (غیاث اللغات ). ریاست . مطلق العنانی :
اگر صد خون بیک غمزه بریزی کس نمی پرسد
مگر یرلیغترخانی ز سلطان ایلخان داری .

نزاری (جهانگیری ).


رجوع به ترخان شود. || مجازاً بمعنی مسخرگی نیز آمده است . (غیاث اللغات ). بمعنی طنز و تسخر، مجاز است . (آنندراج ). مسخرگی . (ناظم الاطباء):
کار بر ترخانی و طنز و مزاح افتاده است
خدمت صدساله و فضل و هنر منظور نیست .

تأثیر (از آنندراج ).


ترجمه مقاله