ترجمه مقاله

تذمر

لغت‌نامه دهخدا

تذمر. [ ت َ ذَم ْ م ُ ] (ع مص ) افژولیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). اوژولیده شدن . (زوزنی ). || خویشتن را ملامت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نکوهش کردن نفس خود را بر غضب یا بر چیزی که فوت کرد. || دیگرگون و ناآشنا گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغضب . (اقرب الموارد) (المنجد): کان یتذمر علی ربه ؛ یعنی دلیری میکرد بر وی و برمیداشت آواز خود را در عتاب او. (اقرب الموارد) (المنجد). || ترسانیدن و وعده ٔ بد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تهدید. (المنجد). || برانگیختن بر قتال . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله