تخته مشق
لغتنامه دهخدا
تخته مشق . [ ت َ ت َ / ت ِ م َ ] (اِ مرکب ) تخته ٔ مشق . لوحی که کودکان بر روی آن مشق خط کنند. (ناظم الاطباء). بی اضافت و با اضافت ، تخته ٔ تعلیم . (آنندراج ). || هر چیزی که بسیار به استعمال آید. (از آنندراج ) :
لوح دلی که آینه ٔ راز عالم است
حیف است حیف ، تخته ٔ مشق هوس کنی .
لوح دلی که آینه ٔ راز عالم است
حیف است حیف ، تخته ٔ مشق هوس کنی .
صائب (از آنندراج ).