ترجمه مقاله

تخالع

لغت‌نامه دهخدا

تخالع. [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) سوگند شکستن میان یکدیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). || یله و رها کردن زن و شوی یکدیگر را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). جدایی کردن زن و شوی از هم بر مالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به خلع شود.
ترجمه مقاله