ترجمه مقاله

تبرع

لغت‌نامه دهخدا

تبرع . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) چیزی بدادن که واجب نباشد بدادن آن . (تاج المصادر بیهقی ). تبرع بعطاء؛ دهش کردن بی آنکه آن دهش واجب باشد بر وی . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از ناظم الاطباء). بخشیدن چیزی و کردن کاری که واجب نباشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). چیزی بکسی دادن که واجب نباشد دادن آن . (زوزنی ): یقال فعله متبرعاً؛ یعنی کرد آن را بنظر ثواب . (منتهی الارب ). و فعله متبرعاً؛ ای متطوعاً او تطوعاً من غیر ان یُندَب الیه . (قطرالمحیط). تبرع فلان بالعطاء؛ ای تفضل بما لایجب علیه و قیل اعطی من غیر سؤال . قال الزمخشری کانه یتکلف البراعة فیه والکرم . و فی الصحاح : فعله متبرعاً؛ ای متطوعاً و هو من ذلک . (تاج العروس ج 5 ص 273). || عطا کردن بدون چشم داشت عوضی . (از اقرب الموارد): فعله متبرعاً او تبرعاً؛ ای من غیر طلب الیه کانه ُیتکلف البراعةَ فیه والکرم . (اقرب الموارد). || نیکویی کردن . (دهار). || گاهی مجازاً بمعنی عبادت نفل آید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله