ترجمه مقاله

تأطم

لغت‌نامه دهخدا

تأطم . [ ت َ ءَطْ طُ ] (ع مص ) تأجم . سخت خشم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تأطم مرد؛ تأجم و خشم وی . (قطر المحیط). || تأطم سیل ؛ بلند گردیدن موجهای سیل و خوردن بعض آن مر بعض دیگر را. (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). برآمدن امواج سیل . (از اقرب الموارد). || تأطم شب ؛ سخت شدن تاریکی شب . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || تأطم گربه ؛ آواز کردن گربه در خواب . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خرخر کردن گربه در خواب . (از قطر المحیط). || خاموش ماندن و آنچه در دل دارند ظاهر نکردن . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || تأطم آتش ؛ برآمدن زبانه ٔ آن . || تأطم بر کسی ؛ تجاوز در خشم . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله