تاجبخشی
لغتنامه دهخدا
تاجبخشی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل تاج بخش ، اعطای سلطنت . || بزرگی . جلال . پادشاهی :
چو سر از تن برفت سرنکشد
نخوت تاجبخشی دستار.
بنور تاجبخشی چون درخشست
بدین تایید نامش تاج بخشست .
بفیض ابروی سیما درخشی
جهان را تازه کرد از تاجبخشی .
چو سر از تن برفت سرنکشد
نخوت تاجبخشی دستار.
خاقانی .
بنور تاجبخشی چون درخشست
بدین تایید نامش تاج بخشست .
نظامی (خسرو و شیرین ص 19).
بفیض ابروی سیما درخشی
جهان را تازه کرد از تاجبخشی .
نظامی .