ترجمه مقاله

بی دست و پا شدن

لغت‌نامه دهخدا

بی دست و پا شدن . [ دَ ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سراسیمه گردیدن . (برهان ). مضطرب و سراسیمه شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ) :
پابست او شدن نه همین لازم حیاست
آن دست وپا که دید که بیدست و پا نشد.

مخلص کاشی .


|| بیزور و بیقدرت شدن . از کاربری افتادن . و نیز رجوع به مجموعه ٔمترادفات ص 336 شود.
ترجمه مقاله