ترجمه مقاله

بی آمیغ

لغت‌نامه دهخدا

بی آمیغ. (ص مرکب ) روقه . مروق . ساده . صاف . خالص . ناب . صرف . محض . (یادداشت بخط مؤلف ): بحت بحوته ؛ ساده و بی آمیغ گردید. باحت الماء؛ خورد آب را بی آمیغ چیزی . (منتهی الارب ). و رجوع به آمیغ شود.
ترجمه مقاله