ترجمه مقاله

بیر و بیکار

لغت‌نامه دهخدا

بیر و بیکار. [ رُ ](ص مرکب ، از اتباع ) بیربیکار. بالتّمام بیکار: جوان بیر و بیکار نباید وقت بگذراند. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله