ترجمه مقاله

بیتکچی

لغت‌نامه دهخدا

بیتکچی . [ ت َ ] (ترکی - مغولی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مأمور مالیات (ایلخانان مغول ). (فرهنگ فارسی معین ) : و شرف الدین را در خدمت او به اسم الغ بیتکچی نامزد گردانید. (جهانگشای جوینی ). در هر جانب دارالاماره دیوانی مرتب جهت اماثل بیتکچیان و کتاب . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 52). و از بیتک چیان قراتای و سیف الدین بیتکچی که مدبر مملکت بود. (تاریخ رشیدی ). در اثنای این حکایت تیری بر چشم هندوی بیتکچی آمد که از اکابر امراء بود. (تاریخ رشیدی ).
ترجمه مقاله