بوزرجمهر
لغتنامه دهخدا
بوزرجمهر. [ زَ م ِ ] (اِخ ) نام وزیر انوشیروان . (از فهرست ولف ). بزرگمهر. (فرهنگ فارسی معین ) :
برفتند یکسر پرآژنگ چهر
بیامد بر شاه بوزرجمهر.
بیامد نهم روز بوزرجمهر
پر از آرزو دل پرآژنگ چهر.
رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر شود.
برفتند یکسر پرآژنگ چهر
بیامد بر شاه بوزرجمهر.
فردوسی .
بیامد نهم روز بوزرجمهر
پر از آرزو دل پرآژنگ چهر.
فردوسی .
رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر شود.