به گزین کردنلغتنامه دهخدابه گزین کردن . [ ب ِه ْ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انتخاب کردن . اختیار نمودن : ای ماهروی بر سر ما هر زمان ز جورچون دور آسمان دگری به گزین مکن .سنایی .