ترجمه مقاله

بهمنه

لغت‌نامه دهخدا

بهمنه . [ ب َم َ ن َ / ن ِ ] (اِ) همان بادافراه و قیل با بای فارسی (پهمنه ) و آن چوبکی تراشیده را گویند که بچگان رشته در آن پیچیده گردانند، هندش لتو نامند. (آنندراج ).چرخه . (ناظم الاطباء). و رجوع به بهنه و پهنه شود.
ترجمه مقاله