ترجمه مقاله

بهارخوش

لغت‌نامه دهخدا

بهارخوش . [ ب َ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِ مرکب ) گوشتی که آنرانمکسود نموده خشک سازند و بتازی قدید گویندش . (برهان ). گوشتی باشد که آنرا نمکسود نموده خشک نمایند و برای زمستان نگهدارند و بعربی آنرا قدید خوانند در این صورت بفتح «خ » که صاحب برهان گفته غلط است . بهارخوش بمعنی بهارخشک خواهد بود یعنی در بهار خشک میکنند و نمکسود میکنند برای زمستان . (آنندراج ) (انجمن آرا). گوشت خشک کرده برای نگاه داشتن که بتازی قدید گویند زیرا در بهار خشک کنند. (رشیدی ) (جهانگیری ). گوشت قدید و گوشت نمکسود خشک کرده . (ناظم الاطباء) : و قریب صد هزار سر گوسفند و هزار سر گاو که در خانه ها به نمک معمول کرده برای سال که آنرا بهارخوش میخوانند قدید کرده اند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 64).
ترجمه مقاله