بند آوردن
لغتنامه دهخدا
بند آوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) متوقف ساختن (آب ، خون ، نفس و غیره ). (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). بازداشتن . قطع کردن . جلوگیری نمودن . بند آوردن آب ، خون و راه .
|| گرفتار کردن . مقید ساختن . اسیر کردن .
|| گرفتار کردن . مقید ساختن . اسیر کردن .