ترجمه مقاله

بلو

لغت‌نامه دهخدا

بلو. [ ب ِل ْوْ ] (ع ص ) فلان بلو اسفار؛ سفرآزموده و کهن و لاغرگشته در آن . (منتهی الارب ). قدیمی و کهنه ، گویند هو بلو اسفار؛ یعنی سفرها و تجارب او را کهن کرده است . (اقرب الموارد). بِلی . و رجوع به بلی شود.
- بلو شر ؛ غالب بر بدی و آزموده کار در آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بِلی . و رجوع به بلی شود.
- بلو مال ؛ داننده ٔ مصالح مال و سیاست آن . (منتهی الارب ). هو بلو من أبلاء المال ؛ او قیم بر مال است . (از اقرب الموارد). ج ، ابلاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله