ترجمه مقاله

بغر

لغت‌نامه دهخدا

بغر. [ ب َ غ َ ] (ع اِ) تشنگی که از آب نرودیا بیماری تشنگی که شتر در آن بمیرد: عیر رجل من قریش فقیل له مات ابوک بشماً و ماتت امک بغراً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). علتی است که شتر را پیدا شود چندانکه آب خورد سیر نشود. (مؤید الفضلاء).تشنگی که سیر نشود از آب . (مهذب الاسماء). || آب ناگوارد که از خوردن آن ستور به بیماری بغر مبتلا گردد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). آب بد که تشنگی افزاید چرنده ها را. || پراکنده شدن در هر جانب : تفرقوا شغر بغر . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله