بعال
لغتنامه دهخدا
بعال . [ ب ِ ] (ع مص ) جماع کردن . (غیاث ). باعل مباعلة و بعالا، ملاعبت زن و شوی باهم و جماع نمودن و زناشویی کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مباعله . (زوزنی ). رجوع به مباعله شود :
نه کمی در شهوت و طمث و بعال
که زنان را آید از ضعفت ملال .
نه کمی در شهوت و طمث و بعال
که زنان را آید از ضعفت ملال .
(مثنوی ).