ترجمه مقاله

بشنیز

لغت‌نامه دهخدا

بشنیز. [ ب َ ] (اِ) بشنیزه است که آنرا بوی مادران گویند. (برهان ) (فرهنگ نظام ). بومادران . (ناظم الاطباء). گیاهی است که در تداوی بکار برند و آنرا بوی مادران و بوماران گویند. (از مؤید الفضلاء). گیاهی است که آنرا بومادران گویند و برنجاسب نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از سروری ). علفی است برای دوا استعمال میشود و آنرا بوی مادران گویند و در عربی برنجاسب وبرنجاسف گویند. (از شعوری ج 1 ورق 166 و 196). گیاهی است که در تداوی بکار برند. (شرفنامه ٔ منیری ). گیاهی باشد که در دوا بکار برند و او را بومادران و برنجاسب نیز گویند. (جهانگیری ). و رجوع به بشنیزه شود.
ترجمه مقاله