ترجمه مقاله

بشنگ

لغت‌نامه دهخدا

بشنگ . [ ب ِ ش ِ ] (اِ)پشنگ . آلتی باشد سرش مانند کلنگ دراز که بنایان بدان دیوار را سوراخ کنند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آلتی که بنایان دیوار بدان سوراخ کنند. (شرفنامه ٔ منیری ). دست افزاری باشد که از آهن کرده باشند دراز و سرتیز، بنایان بدان سوراخ در دیوارها کنند. (معیار جمالی ) :
درآورد سخطش باره ٔ سپهر از پای
به یک اشارت بی دستبرد بیل و بشنگ .

شمس فخری .


|| کلنگ . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || اسکنه ٔ نجاری . (از برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). || تیشه ٔ بنایی . || تیشه ٔ نجاری . (از برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آلتی که نجار چوب بدان بسنبد، و به هندی نهامی نامند. (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به پشنگ شود.
ترجمه مقاله