ترجمه مقاله

بشر

لغت‌نامه دهخدا

بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عمروبن منارة...بن انمارخثعمی . وی در قادسیه شرکت کرد و هم اوست که گوید:
انخت بباب القادسیة ناقتی
و سعدبن وقاص علی امیر.
و در قسم اول الاصابة، بنام بشر خثعمی ذکر شده و برخی او را بنام بشر غنوی یاد کرده اند. رجوع به الاصابة ج 1 ص 156 و 177 و تاریخ مصر ج 1 ص 81 شود.
ترجمه مقاله