بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ ] (اِخ )ابن سحیم بن فلان بن حرام بن غفار غفاری . و او را بنام نهرانی و خزاعی نیز آورده اند. و صورت نخست بیشتر است . احمد و نسایی و ابن ماجه از وی یکی حدیث در ایام تشریق آورده اند و دارقطنی و ابوذر هروی آن را صحیح دانسته اند. رجوع به الاصابة ج 1 ص 156 و الاستیعاب شود.