بسیلاب دادن
لغتنامه دهخدا
بسیلاب دادن . [ ب ِ س ِ دَ ] (مص مرکب ) در آب فروبردن یعنی غرق کردن :
گرد برمی آرد از رنگین لباسان چشم شور
دادشبنم دفتر گل را به سیلاب نظر.
و رجوع به سیلاب شود.
گرد برمی آرد از رنگین لباسان چشم شور
دادشبنم دفتر گل را به سیلاب نظر.
صائب (از آنندراج ).
و رجوع به سیلاب شود.