ترجمه مقاله

بسلاندن

لغت‌نامه دهخدا

بسلاندن . [ ب ِ دَ ] (مص ) مخفف بگسلاندن باشد. رجوع به سروری و جهانگیری شود. و برین قیاس است بسلانیدن . (از رشیدی ). گسلاندن و پاره کردن . (فرهنگ نظام ) :
هر کس فریباند مرا کز عشق بسلاند مرا
آنکس که فهماند مرا گوید که پیش من بیا.

مولوی (از رشیدی ، سروری ، فرهنگ نظام ).


و رجوع به بسلانیدن شود.
ترجمه مقاله