ترجمه مقاله

بریص

لغت‌نامه دهخدا

بریص . [ ب َ ] (ع اِ) درخش و تابش چیزی . (منتهی الارب ). بریق . (از ذیل اقرب الموارد از اساس ). || گیاهی است مانند سعد. (منتهی الارب ). || (اِخ ) موضعی است به دمشق . (منتهی الارب ). نام رودی است به دمشق ، و گویند همه ٔ غوطه است . (از مراصد).
ترجمه مقاله