ترجمه مقاله

برنیق

لغت‌نامه دهخدا

برنیق . [ ب ِ ] (ع اِ) گل و لای نهر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نوعی از سماروغ که دراز و سرخ باشد و یا خرد و سیاه . (منتهی الارب ). نوعی از کماة. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
- بنوبرنیق ؛ بطنی است از عرب ، و یا برنیق مردی از بنی سعد بوده است . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله