برشت
لغتنامه دهخدا
برشت . [ ب ِ رِ ] (ن مف ) برشته . چیزی را گویند که در روغن بریان کرده باشند. (برهان ) (هفت قلزم ). بریان . (ضیاء).
- نیم برشت ؛ نیم تف داده . نیم برشته که در روغن گداخته یکی دو تاب دهند تا اندکی رنگ بگرداند نه چندانکه سرخ و برشته شود.
- نیم برشت ؛ نیم تف داده . نیم برشته که در روغن گداخته یکی دو تاب دهند تا اندکی رنگ بگرداند نه چندانکه سرخ و برشته شود.