ترجمه مقاله

بخسی

لغت‌نامه دهخدا

بخسی . [ ب َ ] (ع ص نسبی ) آب ناداده . || کشت بی نیاز از آب دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خلاف مسقی . (از اقرب الموارد). ج ، بخوس . || محصولی که از مردم بازارنشین ستانند. || آنچه عشاران بعد گرفتن صدقه بحیله ٔ مزد گیرند. (منتهی الارب ). و رجوع به بخس و منتهی الارب شود.
ترجمه مقاله