ترجمه مقاله

بان

لغت‌نامه دهخدا

بان . (اِ) بیدمشک . (آنندراج ). مشک بید. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). خلاف بلخی . بید طبری . گربه بید. (یادداشت مؤلف ). درختی است که گل و برگ آن خوشبوی است ، عجم آن را بیدمشک خوانند در عربی قضیب البان گویند، و شعرا قد محبوب را به آن تشبیه کنند. در این معنی بانک هم گویند «باکاف پارسی ». (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). درختی کوته است و شکوفه اش مایه ٔ عرق بیدمشک . (نزهة القلوب ). درختی است که گل آن خوشبوی است و آنرا بیدمشک گویند. (صحاح الفرس ). نوعی از درخت مشهور به سرو. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) :
زبان و ارغوان و اقحوان و ضیمران نو
جهان گشته ست از خوشی بسان لات والعزی .

منوچهری .


و نیز رجوع به درختان جنگلی ثابتی ص 24 شود.
ترجمه مقاله