ترجمه مقاله

بامبول زدن

لغت‌نامه دهخدا

بامبول زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، حقه زدن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). حقه سوار کردن . شیوه زدن . تقلب کردن . کارهای ناروا و دغل و نهانی کردن . کلک زدن : فلان بامبول زن غریبی است ؛ سخت حقه باز است . (از فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله