بال بریده
لغتنامه دهخدا
بال بریده . [ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که بال وی قطع شد باشد. پرنده که بالش بریده باشند. بال کنده . || که پریدن نتواند. که بسبب قطع بال و پر نتواند که بپرواز آید :
باز سفید روضه ٔ انسی چه فایده
کاندر طلب چو بال بریده کبوتری .
باز سفید روضه ٔ انسی چه فایده
کاندر طلب چو بال بریده کبوتری .
سعدی .