بازپیوستن
لغتنامه دهخدا
بازپیوستن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مص مرکب ) دوباره پیوستن . دوباره ملحق شدن . ارتباط یافتن . مرتبط شدن :
وگر خواهی بشاهی بازپیوست
دریغا من که باشم رفته از دست .
ز حد گذشت جدائی میان ما ایدوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی ؟
و رجوع به پیوستن شود.
وگر خواهی بشاهی بازپیوست
دریغا من که باشم رفته از دست .
نظامی .
ز حد گذشت جدائی میان ما ایدوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی ؟
سعدی (طیبات ).
و رجوع به پیوستن شود.