باریک ریس
لغتنامه دهخدا
باریک ریس . (نف مرکب ) آنکه خیال بیهوده کند و بدان روز بروز نزارتر و لاغرتر شود :
زین حروفت شد خرد باریک ریس
نسخ میکن ای ادیب خوشنویس .
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد این باریک ریس .
|| اندیشه ناک . || دارای حسرت . || دقیق و زیرک . (ناظم الاطباء).
زین حروفت شد خرد باریک ریس
نسخ میکن ای ادیب خوشنویس .
مولوی .
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد این باریک ریس .
مولوی .
|| اندیشه ناک . || دارای حسرت . || دقیق و زیرک . (ناظم الاطباء).