ترجمه مقاله

بابایاقوت

لغت‌نامه دهخدا

بابایاقوت . (اِخ ) سرکرده ٔ قوم جلایر که بنفع ابوسعید بر سلطان حسین بایقرا پشت نمود: بعد از آنکه نزدیک مخالفان رسید[ سلطان حسین بایقرا ] شنید که سلطان سعید [ ابوسعید ] با لشکر بسیار متعاقب میرسد بنا بر آن رعایت حزم کرده باسترآباد بازگشت بخیال آنکه تهیه ٔ اسباب کارزار نموده دهنه ها را مضبوط سازد و از سرتمکن و وقار بمدافعت و محاربت خصم پردازد. در آن اثنا احمد و بابایاقوت با قوم جلایر پشت بر دولت کرده از موکب همایون روی گردان شدند و از آن ممر فتوری تمام بحال عساکر ظفرانجام راه یافت ... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 122).
ترجمه مقاله