ایمن
لغتنامه دهخدا
ایمن . [ اَ م َ ] (اِخ ) موضعی است .(منتهی الارب ). نام بیابانی است که موسی علیه السلام در آن گوسپندان می چرانید. (مؤید الفضلا) :
شبان وادی ایمن گهی رسد بمراد
که چند سال بجان خدمت شعیب کند.
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم .
شبان وادی ایمن گهی رسد بمراد
که چند سال بجان خدمت شعیب کند.
حافظ.
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم .
حافظ.