ترجمه مقاله

ایر

لغت‌نامه دهخدا

ایر. [ اَ ] (ع اِ) نره . ج ، ایور، آیار، آیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آلت تناسل . (برهان ) (هفت قلزم ). ذکر و قضیب . (غیاث ). ذکر. (مهذب الاسماء). شرم مرد. قهبلس . زب .(یادداشت بخط مؤلف ). || فرزند نرینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || من یطل ایر ابیه ینتطق به ؛ ای کثر اخوته ، اشتد ظهره . (منتهی الارب )؛ کسی که برادرانش بسیار بودند پشتش بدانها استوارباشد و ارجمند گردد. (ناظم الاطباء). || باد صبا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله