اوشرده
لغتنامه دهخدا
اوشرده . [ اَ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف ) افشرده . رجوع به افشرده شود.
- اوشرده شدن ؛ افشرده شدن ، الانتفاض . اوشرده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به افشرده و افشرده شدن شود.
- اوشرده شدن ؛ افشرده شدن ، الانتفاض . اوشرده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به افشرده و افشرده شدن شود.