ترجمه مقاله

انیشه

لغت‌نامه دهخدا

انیشه . [ اَ ش َ / ش ِ ] (اِ) جاسوس :
در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار
دزدیده تا مگرت به بینم به بام و در.

شهید.


|| چاپلوس . (برهان ) (ناظم الاطباء). آیشتنه . آیشنه . آیشه . اَبَستَه . (برهان ). و در برهان بارها چاپلوس پس از جاسوس آمده و بیجاست و تصحیفی است از آن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). در برهان و بعضی فرهنگهای دیگر هرجا کلمه ٔ جاسوس می آید چاپلوس را نیزچون عطف بیان و تفسیری در دنبال آن می آورند از جمله معنی کلمه ٔ ابسته ، لکن جاسوس مرادف چاپلوس نیست و هریک را معنی دیگر است . (لغت نامه بنقل دکتر معین در حاشیه ٔ برهان ). || انیسه . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). و آن هرچیز بسته و منجمد باشد چه در فارسی سین و شین به هم تبدیل می یابند. (برهان ).این کلمه تنها در شعری از شهید آمده و در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی آییشه نوشته و در شرفنامه بنقل سروری ابسته بر وزن فرشته گفته و باز گفته است آنرا آبسته بوزن وابسته و آیشه بر وزن عایشه نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله