ترجمه مقاله

انضاج

لغت‌نامه دهخدا

انضاج . [ اِ ] (ع مص ) پختن گوشت و جز آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پختن گوشت و میوه را.(از اقرب الموارد). بپزانیدن و بریان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || رسانیدن میوه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رسیده کردن میوه (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اصطلاح طب )صلاحیت پیدا کردن خلط فاسد جهت دفع. (از ناظم الاطباء). پخته کردن خلط و ماده و ریش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رسانیدن چنانکه قرحه را. (یادداشت مؤلف ). || غلیظ کردن خلط رقیق را و رقیق کردن غلیظ را. (غیاث اللغات ). روان ساختن شی ٔ غلیظ است و بالعکس و پاره پاره ساختن شی ٔ لزج است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). ترقیق غلیظ، تغلیظ رقیق و تقطیع لزج . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به منضج و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
ترجمه مقاله