اندیشه افکندن
لغتنامه دهخدا
اندیشه افکندن . [ اَ ش َ / ش ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طرح انداختن . اندیشیدن . نقشه کشیدن . || وسوسه . (تاج المصادر بیهقی ). خیال (بد) در دل انداختن .
- اندیشه ٔ بد افکندن ؛ وسواس . (دهار).
- اندیشه ٔ بد افکندن ؛ وسواس . (دهار).