انجو
لغتنامه دهخدا
انجو. [ اَ ] (اِ) جزیره و آداک . (ناظم الاطباء). ابخوست . جزیره :
در شب هجران سرشک دیده ام دریا شده
همچو انجو جسم لاغر در میان آب ماند.
|| (اِخ ) نام جزیره ای است . (از ناظم الاطباء).
در شب هجران سرشک دیده ام دریا شده
همچو انجو جسم لاغر در میان آب ماند.
ابوالمعالی (از شعوری ج 1 ورق 126 الف ).
|| (اِخ ) نام جزیره ای است . (از ناظم الاطباء).