انتهاجلغتنامه دهخداانتهاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) راه رفتن و گویند طلب کردن راه . (از اقرب الموارد). بجای آوردن راه . (تاج المصادر بیهقی ). || روشن و آشکار گردانیدن راه را. (از اقرب الموارد).