ترجمه مقاله

انتساف

لغت‌نامه دهخدا

انتساف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از بیخ برکندن بنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). برکندن . (مصادر زوزنی ). || از بن برکندن شتر گیاه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || رندیدن باد خاک را از زمین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). برداشتن باد چیزی را از زمین و پراکندن . (از المنجد). || تمام ناکردن سخن را. || آهسته سخن گفتن از ترس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || برکندن مرغ چیزی را از روی زمین . (اقرب الموارد). || برگردانیدن رنگ ، یستعمل مجهولاً. (منتهی الارب ). اُنتسف لونه (مجهولاً)؛ برگردید رنگ آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله