الوسلغتنامه دهخداالوس . [ اَ ] (ع اِ) چیزی از طعام : ماذقت الوساً؛ نخوردم چیزی را. (از منتهی الارب ). ماذقت عنده الوساً؛ چیزی از طعام نزد او نخوردم و همچنین است مألوس . (از ذیل اقرب الموارد).