ترجمه مقاله

القاص لایحب القاص

لغت‌نامه دهخدا

القاص لایحب القاص . [ اَ قاص ْ ص ُ ی ُ ح ِب ْ بُل ْ قاص ص ] (ع جمله ٔ اسمیه ) (مثل ) یعنی داستان سرایان و هنگامه گیران یکدیگر را بدوست نگیرند. نظیر همکارهمکار را نتواند دید. رجوع به قاص شود :
سنبله کرد سنبلم را خاص
زانکه القاص لایحب القاص .

نظامی .


گر عطارد نکوهدم شاید
گرچه القاص لایحب القاص .
گر کند منشی فلک جوری
جز به ابن یمین نباشد خاص
شاید آری که در زبانها هست
ذکر القاص لایحب القاص .

ابن یمین .


از رقیبت دلم نیافت خلاص
زانکه القاص لایحب القاص .
(منسوب به حافظ از امثال و حکم تألیف مؤلف لغت نامه ).
ترجمه مقاله