اقدام
لغتنامه دهخدا
اقدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت
مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام .
- مزال اقدام ؛ لغزشگاه . جائی که قدم ها بلغزد.
چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت
مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام .
سعدی .
- مزال اقدام ؛ لغزشگاه . جائی که قدم ها بلغزد.