افکنیدنلغتنامه دهخداافکنیدن . [ اَ ک َ دَ ] (مص ) افکندن : گهی سجاده بر دوش افکنیدیم گهی در بحردل جوش افکنیدیم . عطار (اسرارنامه ).رجوع به افکندن شود.