ترجمه مقاله

اعشار

لغت‌نامه دهخدا

اعشار. [ اَ ] (ع اِ) ده آیتها. (آنندراج ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || ده یک . (آنندراج ). ج ِ عُشر، بمعنی دهم حصه باشد از چیزی . (غیاث اللغات ). ج ِ عُشر، یعنی ده یک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ِ عَشیر، ده یک .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ عاشِر، بمعنی ده یک گیرنده و دهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ عِشر، یک پاره از هر چیز که به ده قطعه پاره شده باشد. (از اقرب الموارد). || نصیبهای قمار از شتران کشته . || قوادم پر مرغ . (آنندراج ). و رجوع به مفردهای کلمه شود.
- اعشارالجزور ؛ حصه های شتر. (منتهی الارب ). نصیب های شتر که به هفت جزء قسمت شود. (از متن اللغة).
- حساب اعشار ؛ حسابی که در آن صحیح و اعداد کسر پیدا کنند.
- قِدر اعشار ؛ دیگ که ده پاره شده باشد. ج ، اَعاشیر. یا دیگ بزرگ که به کم از ده کس برداشته نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دیگ که به ده پاره قطعه شده یا دیگ که کم ازده تن نتوانند آنرا برداشت . (از متن اللغة). دیگ شکسته . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
- قلب اعشار ؛ دل ده پاره و شکسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله