ترجمه مقاله

اعتسام

لغت‌نامه دهخدا

اعتسام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نعل و موزه ٔ کهنه خریده پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفش و موزه ٔ کهنه گرفتن آنگاه پوشیدن . (از اقرب الموارد). || بچه آوردن گوسفند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بچه آوردن گوسفند و انداختن راعی بچه ٔ هر یک را پیش مادرش . (از اقرب الموارد). || انداختن راعی بچه ٔ هر یک را پیش هر یک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). انداختن راعی بچه ٔ هر یک را پیش مادرش . (ناظم الاطباء). || عطا کردن کسی را آنچه را که از تو میخواهد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله